رسول ترک
دیگر کسی «رسول تُرک» را در هیبت روزهای پیش ندید. از وقتی ابا عبدالله (ع) آزادش کرد ، رسول شروع کرد به شستن گذشته هایش با اشک ، با عشق و ارادت. زیباترین عزاداری ها ، مرثیه خوانی ها ، نوحه های آذری که می خواند و گریه هایش را می شد در دهه محرم هرسال دید. پیرمرد ها و قدیمی ترها تا همین چند سال پیش هنوز از او می گفتند. از «رسول» که وقتی در میان دسته عزاداری ، توی مسجد و یا کوچه و خیابان صدایش را بلند می کرد ، ناله و سوز گداز جمعیت به آسمان می رسید.

سال 1339 و در 55 سالگی بازهم با حاج اکبر ناظم تنها بود...توی بیماری یکی دوبار گفته بود: جناب عزرائیل را می بینم! عزرائیل اومده...منتظرم آقام بیاد... شب که از راه رسید حاج اکبر ناظم صدای «رسول» را شنید که چند بار پشت سرهم گفت: «آقام گَلدی...آقام گَلدی...» چند لحظه بعد انگار ابا عبدالله(ع) سند آزادی نهایی «رسول دادخواه» را امضا کردند. می گویند تشییع«حاج رسول» پیش از انتقال به قم به صورت خودجوش به مراسمی بزرگ و با شکوه تبدیل شد و سالهای سال مردم تهران از عظمت و ازدحام در این مراسم می گفتند.
عکاس مصطفی مداح نظری
نظرات کاربران
UserName