به رنگ خزان
وقت خداحافظی است، با برگ های سبز با شکوفههای خشکیدهای که یادگار تابستاناند، با سایه گرم درختان زیر هرم سوزان آفتابی که دیگر رمقی ندارند. حالا سلام باید گفت به نارنجی ها، به زردها، به درختان پربرگی که وقت خزانشان رسیده، خزان دیرهنگام. وقت سرمایشان رسیده و سر به هوا رنگ عوض کردهاند، زمین را با برگهایشان پوشاندهاند و صدای خشخش برگها زیر فشار کفشهای عابران را می شنوند وشاید غصهای بخورند. در جای جای خیابانهای شهر تا چشم کار میکند همین برگهای با رنگهای نارنجی و زرد و قرمز و گاهی سبزه هستند که از بالای درختان خودنمایی می کنند و آن پایین نگاه حسرت بار برگهایی بر جا مانده سنگینی میکند؛ برگهایی که بازی خزان را به زمستان باختهاند.
0
نظرات کاربران
-

✖