نماي کوه جبلالنور از دور
محمد(ص) مردي امين، پاك، راستگو، درستكار، مهربان، جوانمرد و انساني بود. برعكس ديگران كه به زمين دوخته شده بودند، غرق در افكار آسماني بود. آهسته و با تأمل، با كوله بار انديشه ي پاك و فرا زميني از جمعيت جدا مي شد و يكه و تنها به سوي قله جبل النور ميشتافت. گويي نيرويي عظيم و شگرف و ماورايي همچون مغناطيسي بزرگ او را از دل مكه بر مي گرفت و بر تارك جبل النور و بر پيشاني اين شهر قرار ميبخشيد. او در سايه ي اين كشش شيرين، فاصله ي خانه تا دامنه ي جبل النور و از دامنه ي اين كوه تا غار حراء كه در قله ي آن قرار داشت را چابك و استوار مي پيمود و در پيشاني مكه، بر بالاترين نقطه ي زمين و نزديك ترين فاصله به آسمان آرامش مي يافت. هيچكس نتوانست بفهمد كه او در اين هجرت هاي مكرر و روزانه و از اين صعود به آسمان و قرارگرفتن بر قله ي جبل النور چه حظ عظيمي مي يافت! چه مكاشفه ي نابي به او دست مي داد و چگونه از زمين، آسمان را در مي نورديد! او چگونه از وراي زمينيان گم شده در خودخواهي، با اين سفر جسماني و روحاني، عروجي آسماني مي يافت و نزديك به حق مي شد تا: «... وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى، ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى، فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى... عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى... لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى... ». اين حال وقتي همراه با سكوت و انديشه در غار حراء بر محمد(ص) متولي مي شد، او را از قالب يك انسان خارج مي ساخت و بر آفرينش غالب مي ساخت.
8
نظرات کاربران
-
✖